کاتوس با نام علمي Cynanchum acutum L. و نام انگليسيSwallow wort از جمله مهمترين علفهايهرز تيره استبرق (Asclepiadaceae) است. به گزارش رندل (به نقل از Pandey, 2004) اين تيره دارای حدود 280 جنس و 1800 گونه است كه اغلب در مناطق گرمسيري جهان رشد ميکنند. البته، گونههايي از اين تيره (مانند جنسهاي Cynanchum و Vincetoxicum) در مناطق معتدل نيز يافت ميشوند. گياهان اين تيره بيشتر بهصورت علفي ايستا يا چوبي بالارونده و گاهي گوشتي و بهندرت درختان و درختچههاي بزرگ ديده ميشوند. جنس Hoya گياهي است گوشتي و جنس Stapelia که بومي آفريقاي جنوبي است، حالت کاکتوس دارد و داراي ساقههاي ضخيم و گوشتي و برگهاي تحليل رفتهاي است كه بهصورت خار يا فلس در آمدهاند. تيره استبرق داراي دو زيرتيره Periplocoideae و Cynanchoidaea و کاتوس متعلق به زيرتيره Cynanchoidaea است.
اهميت كاتوس
كاتوس از جمله گياهان مهاجمي است كه براي اولين بار از دشت مغان گزارش شد، اما گسترش آن در سالهاي اخير زياد و حضور آن در مناطق متعددی گزارش شده است. اين گياه بالارونده است و در باغها، مزارع، جادهها، شيبهاي مرتعي، ديوارهاي چوبي و مسيرهاي آبي يافت ميشود (Tewksbury et al., 2002). ساقههاي بههم پيچيده كاتوس، سايهاندازي قابل توجهی دارد و گونههاي باغي، زراعي و بومي را خفه ميكند (Sheeley and Raynal, 1996). حذف گونههاي گياهي بومي منطقه نيز موجب كاهش زيستگاه براي گونههاي جانوري خواهد شد (Christensen, 1998). علاوه بر اين، حجم گسترده تاج اين گياه در اراضي غير كشاورزي مشكلساز است و بهعنوان مثال، موجب تخريب حصارهاي چوبي يا فنسي مزارع و باغها و يا پاره شدن كابلهاي انتقال برق میشود (Tewksbury et al., 2002).
پراکنش کاتوس در دنيا
پراکنش جغرافيايي کاتوس وسيع است، به طوري كه در مناطق استوايي، نيمهاستوايي و معتدله و از جنوب اروپا تا جنوب غربي آسيا و شمال آفريقا گزارش شده است. كاتوس از مصر، الجزاير، ليبي، تونس، ايران، پاکستان، بحرين، عربستان سعودي، افغانستان، اردن، لبنان، سوريه، تركيه، کشمير، عراق، فلسطين، ارمنستان، آذربايجان، گرجستان، قزاقستان، تركمنستان، ازبكستان، مغولستان، چين و هندوستان، گزارش شده است (Chittendon et al., 2000). كاتوس بومي کشورهاي آلباني، روماني، بلغارستان، فرانسه، يونان، ايتاليا، پرتغال، اسپانيا، يوگسلاوي سابق و جنوب روسيه ميباشد. جنس Cynanchum در جهان داراي 61 گونه است که اغلب آنها در کشور آمريکا و آمريکاي جنوبي پراکنده هستند (Chittendon et al., 2000 و Pandey, 2004).
پراکنش کاتوس در ايران
گياه مهاجم کاتوس چند سال است که وارد ايران و بهصورت چشمگير در سراسر کشور پراکنده شده است. البته، هنوز به طور دقيق معلوم نيست که اين گياه به چه صورت و از طريق کدام کشور وارد ايران شده، اما احتمال ميرود از مرزهاي شمالي (مانند اوکراين، آذربايجان و ساير کشورهاي استقلاليافته شوروي سابق) وارد شده باشد. اين گياه از استانهاي گلستان، گيلان، آذربايجان، اصفهان، يزد، خوزستان، سيستان و بلوچستان، خراسان، تهران و قزوين گزارش شده است (Chittendon et al., 2000).
زيستگاه کاتوس
کاتوس بيشتر در سواحل دريا، خاکهاي نسبتا شور، پرچينها، نزديک بستر رودخانهها، باغها، مزارع و حاشيه جادهها ديده ميشود. اين گياه در هر خاکي به راحتي رشد ميکند، اما خاکهاي مرطوب را ترجيح ميدهد (Chittendon et al., 2000). بوتههاي کاتوسي که در سايه رشد کرده باشند در مقايسه با بوتههاي در مجاورت آفتاب، داراي ساقه و برگهاي نازکتر و پررنگتر و ريشهها و گلهاي کمتر و سفيدتري هستند (Tewksbury et al., 2002).
نامهاي کاتوس
نام علمي: Cynanchum acutum
نامهاي انگليسي: Strangle wort ، dogs bane و Swallow wort
نامهاي فارسي: کاتوس، علف خرس، علف سگکش و علف پرستويي.
منشا نام کاتوس (Cynanchum) از دو کلمه kynos به معني سگ و ancho به معني خفه و سرکوبکردن گرفته شده كه احتمالا بهعلت سمیت اين گياه ميباشد. نام acutum از کلمه acute به معني نوکتيز گرفته شده که مربوط به ميوه و برگ اين گياه ميباشد (مظفريان، 1377). جنس Cynanchum گونههاي متعددي در سراسر دنيا دارد (جدول 1)، اما گونه C. acutum در ايران و گونه C. louiseae در امريكاي شمالي بهعنوان يك علفهرز مهم مطرح هستند.
گياهشناسي کاتوس
الف) اندامهاي رويشي
کاتوس گياهي است چند ساله از تيره استبرق که داراي ريشهاي قوي و ساقهاي بالارونده است
برگهاي كاتوس متقابل، دمبرگدار، کامل، قلبيشکل، ساده با نوکي تيز و بدون گوشواره ميباشند (شكل 2). جوانهزني كاتوس بهصورت روزميني ميباشد (Chittendon et al., 2000).
ب) اندامهاي زايشي
تاج حاصل از زوايد پرچمي يکپارچه، به شکل لولهاي-استکاني، داراي پنج لبه باريک بيروني و پنج لبه دروني متقابل با لبههاي بيروني است. پرچمها پنج عدد، کيسههاي بساک به هم متصلند و زايدهاي مخروطي شکل تشکيل ميدهند و معمولا به کلاله متصل هستند
دانههاي گرده اغلب به هم متصلند و در کيسه گرده مومي قرار دارند. تخمدان فوقاني، دوبرچهاي، برچههاي جدا از هم، اما خامه و کلاله به هم پيوسته و هر يک ميوه برگه به شکل دوکي و صاف ايجاد ميکنند. هر ميوه محتوي 7 تا 10 بذر است كه در زمان رسيدن و بازشدن، ريزش خواهد كرد (
ضمن تماس حشره با گل، صفحه پايهاي چسبناک ناقل به سر حشره متصل ميشود. تمام اين صفحه به همراه محتويات دانه گرده به وسيله حشره از يک گل به گل ديگر منتقل ميشود. در زير تيره Cynanchoidaea، حشرات به قسمتي از گل که محتوي گردههاست، مراجعه ميکنند و در جستجوي نوشجاي، پاي خود را در درز يا شکاف نزديک به بساک قرار ميدهند. سپس هنگام خروج پاي خود با بريدگي پايه با بدنه دانه گرده تماس پيدا ميکنند و به اين ترتیب، ناقل به طور کامل همراه با دو دانه گرده خارج ميشود. ابتدا گردهها از هم جدا، اما بازوهاي مرطوب ناقل خشک و سپس به يکديگر نزديک ميشوند. ضمن تماس حشره با سایر گلها، گردهها روي شکاف گل ميلغزند و روي اتاقک کلاله قرار ميگيرند. بنابراين، کاتوس دگرگردهافشان است. اين عمل اغلب توسط مگسها يا دوبالان انجام ميگيرد (Meister, 2002).
اکولوژي کاتوس
کاتوس داراي چند شکلي بالایی ميباشد (Chittendon et al., 2000). انعطافپذيري فنوتيپي يکي از مهمترين سازگاريهاي کاتوس ميباشد که اجازه ميدهد در دامنه وسيعي از مکانهاي زندگي رشد کند و دامنه تحمل وسیعی به شرايط نوري و رطوبتي داشته باشد. در مکانهاي آلوده به کاتوس، از جمعيت گونههاي بومي و کمياب کاسته ميشود، زیرا جاي خود را به کاتوس ميدهند (Cousens et al., 1992). بسياري از گونههاي مهاجم داراي يک مرحله تاخيري طولاني قبل از پراکنش هستند. مواد غذايي و رطوبت فراوان از عوامل ازدياد رشد رويشي کاتوس است و سبب ميشود سطح خاک را به صورت متراکم بپوشاند و مانع نفوذ رطوبت به خاک شود (Christensen, 1998). مسير فتوسنتزي جنس Cynanchum به صورت CAM است (Singh & Achhireddy, 1984).
بر اساس نتایج آزمون تترازوليوم، زيستايي بذر کاتوس 84 درصد است كه منجر به افزايش پتانسيل پراکنش و استقرار اين علفهرز در سایر مناطق ميشود. جوانهزني بذر کاتوس از دماي 17 درجه سانتيگراد آغاز میشود و در 25 درجه سانتيگراد به حداکثر میرسد. سپس، روند نزولي خواهد داشت. نور اثری بر جوانهزنی بذر کاتوس ندارد. حداکثر جوانهزني (حدود 80 درصد) بذر کاتوس در دماي متناوب 22 تا 30 درجه سانتيگراد صورت ميگيرد. اين گياه در دماهاي 10 تا 15 درجه سانتيگراد جوانهزني نمیزند. تنشهاي محيطي تاثير قابل توجهي بر استقرار کاتوس در محيطهاي جديد دارد. بذر كاتوس كوچك است و از اينرو، جوانهزني و استقرار گياهچه تحت تاثير مقدار آب موجود در خاك قرار ميگيرد. اين خصوصيت، باعث عدم سازگاری کاتوس با مناطق خشك میشود (پهلواني و همكاران، 1386؛ ميقاني و همکاران، 1388).
تکثير و پراكنش کاتوس
کاتوس از دو طريق بقاي خود را حفظ ميکند. يکي توليد مثل جنسي يا زايشي و ديگري تکثير رويشي. بذر کاتوس كه عامل اصلي پراکنش اين علفهرز است، داراي زوايد پر مانندی است که از تغيير شکل ناف به وجود میآید. نسبت حجم اين اندام پر مانند به وزن بذر بسيار زياد و همين امر باعث پراکندگي بذر به نقاط دور ميشود و احتمالا علت آلودگي سريع اين علفهرز در کشور، همين ويژگي است. علاوه بر اين، بذر کاتوس داراي دو بال در طرفين خود است که سبب شناورشدن آن در آب ميشود. به عبارت ديگر، بذر کاتوس علاوه بر پراکنش با باد توسط آب نيز پراکنده ميشود (صانعي و لساني، 1367 ؛Soteres & Murray, 1982). کاتوس علاوه بر توليد مثل زايشي، به طريق رويشي و قطعات ريشه نيز تكثير مييابد. جوانهها به صورت تصادفي در طول قطعات ريشه قرار ميگيرند، به طوري که يک گياه ميتواند از يک جوانه روي ريشه ظاهر شده و گسترش پيدا کند. گسترش کاتوس در مزارع و باغها از طريق انتقال قطعات ريشه طي عمليات شخم نيز صورت میگیرد (Soteres & Murray, 1982). نوعي عدم هماهنگي در ارتباط با نامگذاري اندام زیرزمینی کاتوس به عنوان ريشه يا ریزوم وجود دارد. رابينسون (Robinson, 1968) اندامهاي زيرزميني کاتوس را بهعنوان ريزوم و ريشه معرفي ميکند. کوبل و اسلايف (1970 Coble & Slife,) گزارش کردند که در مزارع ذرت به ندرت گياهچههاي بذري کاتوس ديده ميشود. در نتيجه مشکل اصلي وجود اندامهاي هوايي است که از ريشه يا قطعات به جاي مانده آن از سال قبل ايجاد ميشود. سوترز و موري (Soteres & Murray, 1982) ضمن بررسي آناتومي کاتوس گزارش کردند که قسمتهاي زيرزميني Cynanchum leave ريشه است نه ريزوم که با نتايج بررسيهاي کوبل و اسلايف (1970 Coble & Slife,) مطابقت دارد. شيلي به نقل از کريستنسن (Christensen, 1998) شواهدي مبني بر اينکه اندامهاي زيرزميني، ريزوم باشند، نيافت. به طور کلي، توليد مثل رويشي اعضاي تيره استبرق عموما از طريق جوانههاي نابجاي روي ريشه انجام ميگيرد. بنابراين، اندامهاي توليد مثل رويشي گياهان اين تيره، ريشه ميباشد (Wilson & Write, 1990).
فنولوژي و فيزيولوژي کاتوس
فنولوژي گياه بررسي مراحل مختلف از استقرار گياهچه تا مرگ آن است. يک گياهچه زماني که از مواد غذايي آندوسپرم استفاده ميکند، مستقل از بذر و اتوتروف محسوب ميشود و به دنبال آن رشد و توليد ساقه، برگ و ريشه و در نهايت گل و بذر ميكند. سپس گياه از بين ميرود يا دوره گلدهي را تکرار ميکند. به مطالعه اين حوادث زيستي دورهاي، فنولوژي گفته ميشود (Booth, et al., 2003). بوتههاي کاتوس بعد از جوانهزني، تا ارتفاع 45 سانتيمتري به رشد خود ادامه ميدهند. در اين زمان، چنانچه در مجاورت گياه ديگري قرار گيرند دور آن ميپيچند. در غير اين صورت، به صورت مجتمع در سطح زمين رشد ميکنند. رشد کاتوس در مجاورت گياهاني مانند ذرت، گندم و درختان مثمر و غير مثمر که رشد طولي دارند، سريعتر و متراکمتر از ساير گياهان کوتاه قد از جمله سويا، چغندرقند و پنبه ميباشد که ممكن است به علت مسير فتوسنتزي کاتوس باشد، زيرا روزنههاي کاتوس در شب باز هستند و علاوه بر دياکسيد کربن محيط، دياکسيد کربن حاصل از تنفس درختان و گياهان را در واکوئل خود ذخيره و بنابراين، زيستتوده بيشتري توليد ميکنند. گياهچههاي بذري ضعيفتر از گياهچههاي حاصل از ريشه هستند. ميوههاي كاتوس اوايل شهريورماه و با کاهش دماي هوا، ظاهر ميشوند. به گزارش فقيه و سليمي (1376) در بررسي مزارع مغان هنگام برداشت گندم، اغلب بوتههاي کاتوس کاملا اطراف ساقههاي گندم پيچيده بودند و ارتفاع آنها 6 تا 7 سانتيمتر بلندتر از گندم بود. علاوه بر این، طي بازديد از مزارع ذرت، ارتفاع کاتوس روي ساقههاي ذرت به 5/1 متر ميرسيد و بوتههاي ذرت به وسيله ساقههاي جانبي کاتوس چنان به هم بافته شده بود که برداشت آنها غير ممکن به نظر ميرسيد.
مديريت کاتوس
در سالهاي اخير، حضور كاتوس و گسترش آن در باغهاي كشور خسارت زيادي به محصولات باغي وارد كرده است. کاتوس با پيچيدن به دور درختها و بالا رفتن از آنها، موجب خفگي آنها ميشود و از اين جهت، مديريت آن از اهميت بالايي برخوردار است. ممانعت از گسترش آلودگي علفهايهرز چندساله به مناطق جديد، بهترين روش مديريت آنهاست و كاتوس نيز از اين قاعده مستثني نيست. البته، پيشگيري از آلودگي به كاتوس دشوار است، زيرا بذرهاي آن فاقد خواب هستند و به سهولت بوسيله باد پراكنده و در مناطق جديد جوانه ميزنند. هر چند ميوههاي کاتوس را ميتوان قبل از پراكنش بذرها جدا كرد، اما كاري وقتگير است و بايد تا پايان فصل ادامه داشته باشد. حذف دستي ميوهها نوعي كنترل سنتي كاتوس محسوب ميشود (Di Tommaso et al., 2005).
الف) مديريت شيميايي
تحقيقات جامعي درباره کارایی علفکشها در کنترل کاتوس انجام نشده است (Cousens et al., 1992). کاتوس با پيچيدن به شاخ و برگ درختان و درختچهها، استفاده از علفكشهاي پسرويش و برگمصرف و برداشت و آبياري را در باغها با مشکل مواجه ميکند (Cousens et al., 1992 ؛ Pandey, 2004). بررسيهاي انجام شده درباره Cynanchum leave در مزارع ذرت آمريکا نشان داد که کاربرد پيشرويش و پسرويش و زودهنگام علفکش آترازين با دوز 36/3 کيلوگرم در هکتار، 100 درصد گياهچههاي بذري کاتوس را از بين مي برد، در حالي که کاربرد پسرويش اين علفکش به گياهچههاي 8 هفتهاي، تنها موجب حذف اندامهاي هوايي و آنها يک هفته بعد دوباره سبز شدند. علاوه بر اين، بررسي اثر چند علفکش فنوکسي بر C. leave نشان داد که کارایی توفورفايوتري (2,4,5 T) بر کاتوس بیشتر از توفوردي (2,4 D) است. دايکامبا کنترل ضعيفي از خود نشان داد (Coble & Slife, 1970). به گزارش باهات (Bahat, 1985) علفکش گلوفوزينات آمونيوم (باستا) با دوز 20 ليتر در هکتار از ماده تجارتي تنها 20 درصد جمعيت کاتوس را کنترل میکند. به گزارش بدلي (1376) علفکش نيکوسولفورون در مزارع ذرت قادر به کنترل مطلوب کاتوس نبود. طي يک بررسي در کشت و صنعت مغان، پاراکوآت در بهار و گليفوزيت در اوايل تابستان كاتوس را كنترل كرد، اما اين علفهرز دوباره سبز شد و بعضي از درختان را آلوده كرد (شيمي، 1383). به گزارش کوبل و اسلايف (Coble & Slife, 1970) پيکلورام قادر به کنترل کاتوس در مناطق غير زراعي و کشت نشده (مانند مزارع تحت آيش، حاشيه جادهها و حصارها) ميباشد. بهترين تيمار براي مدیریت کاتوس در مناطق آلوده ايران عبارت است از گليفوزيت 6 ليتر در هکتار+ سولفات آمونيوم 8 کيلوگرم در هکتار در مرحله 10 تا 15 سانتيمتري کاتوس و تکرار آن پس از رشد مجدد و همچنين 1 بار کفبر+ گليفوزيت 6 ليتر در هکتار+ سولفات آمونيوم 8 کيلوگرم در هکتار در همان مرحله (شيمي، 1383). البته به اعتقاد عدهای از محققان، عمليات كف بر براي بوتههايي با ارتفاع بیش از 10 سانتيمتر، موثر نخواهد بود (شيمي و هاشميراد، 1391). به گزارش ميقاني و همكاران (1388) بهترين تيمار علفكش براي كاهش تراكم كاتوس، 3 بار سمپاشی با گليفوزيت 6 ليتر در هكتار و 2 تا 3 بار علفكش گارلون 2 ليتر در هكتار طي فصل رويش ميباشد. سوترز و موری (Soteres & Murray, 1982) نيز علفکشهاي هورمونی توفوردي، ديکامبا و گليفوزيت را براي کنترل كاتوس مناسب دانستند. علفکش نيکوسولفورون در مزارع ذرت، کاتوس و پيچک را به خوبي کنترل كرد (Anonymous, 1996). علفکشهاي آترازين و توفوردي، گياهچه بذري Cynanchum leave را به خوبي کنترل ميکند، اما کنترل گياهچه ريشهاي به وسيله آن دشوار است (Wilson & Write,1990). بر اساس نتايج ساير مطالعات، برای کنترل C. leave بايد از يکي از علفکشهاي گليفوزيت، ايزوکسابون و يا سولفاسات استفاده كرد (Lawlor & Raynal, 2002).
ب) مديريت غير شيميايي کاتوس
مديريت غير شيميايي علفهايهرز چند ساله شامل روشهاي مكانيكي، زراعي و بيولوژيكي هستند كه منجر به تضعيف اندامهاي تكثيری و نابودي تدريجي آنها ميشوند. هر يك از اين روشها مزايا و معايبي دارند و چنانچه بدون مطالعه و شناخت از علفهرز هدف مورد استفاده قرار گيرند، نه تنها منجر به مدیریت آن نخواهند شد، بلكه ممكن است موجب افزايش جمعيت آن شوند (نجفي، 1393). بررسيهاي متعددي در زمینه مدیریت غير شيميايي Cynanchum rossicum صورت گرفته است. قطع اندامهاي هوايي روش مناسبي براي مدیریت آن است، زیرا سبز شدن دوباره آن مدتي طول ميكشد و معمولا در فصل بعد بذر كمتري توليد ميكند (Lawlor, 2002). بريدن يا وجين Cynanchum rossicum كارايي چنداني ندارد، زيرا توانایی سبزشدن دوباره دارد و از اين طريق، بقای خود را حفظ ميکند (O’Connor, 2008). در همين ارتباط، بررسی انجام شده در كانادا نشان داد که وجين بوته Cynanchum rossicum باعث كاهش ارتفاع ساقه آن شد، اما اثري بر سطح پوشش بوته نداشت (Di Tommaso et al., 2005). در هر حال، عمليات مناسب خاكورزي، موجب کاهش جمعيت علفهاي هرز چندساله خواهد شد. البته اثر شخم بر علفهايهرز چندساله متفاوت است و به فنولوژي علفهرز در زمان شخم بستگي دارد. به عنوان مثال، مدیریت علفهايهرز چند ساله، اوايل جوانهزني و رشد، مانند گونههاي يكساله و واکنش آنها به مدیریت مكانيكی نيز مشابه انواع يكساله خواهد بود، اما با گذشت زمان و استقرار، اندامهاي رويشي و ذخاير غذايي آنها افزايش مییابد. بنابراين، با توسعه اندامهاي ذخيرهاي، بايد شيوه مدیریت مكانيكي آنها نيز تغيير نماید تا نتيجه مطلوب حاصل گردد (نجفي، 1393).
کاربرد مالچهاي پلاستيکي از ديگر روشهای مدیریت علفهرز چند ساله است. اين روش و متعاقب آن آفتابدهي، براي مناطقي مناسب است كه دورههايي از سال، آسمان صاف و آفتابي داشته باشند و شدت نور خورشيد و دماي محيط به حدي باشد كه باعث افزایش دمای زير پلاستيك به بالاتر از 65 درجه سانتيگراد شود (نجفي، 1393). بر اساس بررسی ديتوماسو و همکاران (Di Tommaso et al., 2005) مالچ پلاستيكي سياه مانع رشد كاتوس میشود، اما به علت دوام کم (پاره شدن توسط حيوانات) قادر به کنترل کامل آن نیست. در مجموع، آفتابدهي بيشتر بر بذر علفهايهرز دارای بذر ريز اثر دارد و اندامهاي تكثيری انواع چندساله از جمله كاتوس كه معمولا در عمق خاك مستقرند و قابليت رويش مجدد دارند را از بين نميبرد. البته، در صورت استقرار ريشه هاي گونههاي چند ساله در لايههاي سطحي خاك، امكان از بين رفتن آنها در فصل گرم نيز وجود دارد (نجفي، 1393).
خاكورزي از سایر روشهاي مدیریت مکانيکي علفهايهرز محسوب میشود که البته به دليل باقيماندن قطعات ريشه کاتوس، قادر به حذف کامل اين گياه نميباشد. اين قطعات قادرند حتي در شرايط خشك تابستان دوباره رشد كنند (Di Tommaso et al., 2005). با اين حال، مدیریت مكانيكي كاتوس با استفاده از روتيواتور و در مرحله رويشي امکان پذير خواهد بود (Tewksbury et al., 2002) اما هنگام قطع اندامهاي هوايي و زيرزميني، بايد دما به نحوی باشد که اين اندامها در اثر خشكي از بين بروند يا وارد خواب ثانوي شوند. در اين شرايط، تكرار شخم و حذف مكرر اندامهاي جديد، از اهميت بالايي برخوردار است (نجفي، 1393).
آتش به تنهايي در كاهش جمعيت Cynanchum rossicum موثر نيست (Lawlor, 2002) زیرا ريشه کاتوس به علت استقرار در لايههاي زيرين خاك، در تماس با آتش قرار نميگيرد. بنابراین، در فصل بعد جوانه زده، رشد ميکند و توليد مثل عادي خواهد داشت (شيمي و هاشمي راد، 1391). البته، سوزاندان پس از مدیریت شيميايي ممکن است موثر باشد، زیرا باعث كنترل گياهچههاي تازه سبزشده (و البته ضعيف) خواهد شد. کاربرد نامناسب شعله افکن، حتي ممكن است باعث افرايش جوانهزني Cynanchum rossicum شود (O’Connor, 2008).
بايد توجه داشت كه مدیریت علفهايهرز چندساله (از جمله كاتوس) فرايندي طولاني است و نبايد علفكش بيش از حد استفاده نمود (Lawlor & Raynal, 2002). حضور علفهايهرز چندساله در مزرعه بايد مورد پایش مداوم قرار گيرد و نميتوان روش واحدي براي كنترل آنها توصيه كرد. در واقع، تلفيقي از روشهاي مدیریت از قبيل شعلهافکن، تناوب زراعي، يخآب زمستانه و خشکي در مخلوط با علفکشها ميتواند باعث مدیریت قابل قبول كاتوس شود (1970 Coble & Slife,). قطع و نابودي اندامهاي تكثيری كاتوس از جمله راهكارهاي مديريت غير شيميايي آن ميباشد. قطع ريشهها و قرار گرفتن آنها در دماهاي 15 تا 35 درجه سانتيگراد، منجر به خشكشدن و از بين رفتن گياه خواهد شد (ميروكيلي و همكاران، 1388). اين روش بهعنوان نوعی راهكار غير شيميايي ميتواند مورد توجه بيشتر محققان قرار گيرد.
تاکنون فعاليت جامعی درباره کنترل بيولوژيکی کاتوس صورت نگرفته، اما از نظر عوامل کنترلکننده بيولوژيك، سه گونه حشره از جمله سن Tropidothorax leucoptevus، شته Aphis nerii و سختبالپوش Chrysochus asiaticus از سطح برگ و ميوه کاتوس جمعآوري شدهاند (فقيه و سليمي، 1376). بالپولكدار Danaus (Anosia) chrysippus (L.) از جمله حشراتي است كه از روي كاتوس گزارش شده است البته در اغلب موارد، عوامل بيولوژيك از روي جنس Vincetoxicum كه شباهت زيادي با جنس Cynancum دارد، گزارش شده است (Tewksbury et al. 2002). گزارشهاي فوق نویدبخش مديريت بيولوژيكی كاتوس هستند، اما با اين حال، كنترل بيولوژيكی آن نياز به بررسیهای گستردهای دارد و در حال حاضر نتايج قابل اطميناني در دسترس نيست.
ساير جنبهها
هر چند اندامهاي كاتوس سمي هستند و مصرف خوراكي مستقیم ندارند، اما کاتوس و ساير گياهان تیره استبرق، کاربردهای دارويي باارزشی دارند و برخي گونههاي موجود در اين تیره کاربرد آفتكشي نیز دارند. گزارش دهقاني و همكاران (2012) حاكي از خاصيت ضد ميكروبي عصاره اتانولي Cynanchum acutum است (Dehghani et al. 2012). در هندوستان و امريكاي جنوبي از اندامهاي خشك C. arnottianum بهعنوان حشرهكش و انگلكش استفاده ميشود (Lewis and lewis, 1977). در چين، بافتهاي خشك گونه C. atratum بهعنوان آنتيفيبريل و مُدِر استفاده ميشوند (Zhang et al.). تركيب اخير در چين به نام Bai wei معروف است و کاربرد فراوانی دارد. علاوه بر اين، بررسیهای فيتوشيميايي بیانگر وجود گليكوزیدهای استرویيدی ( Liu et al., 2007)، كربوهيدراتها (Yi-Bin et al., 2004)، آلكالوييدها (Tian-Ying et al., 2001)، تركيبات فنلی (Lou et al., 1993)، تريترپنها (Konda et al., 1990)، بتاسيتوسترول ، لوپئول ، لوپيلاستات و آلفا آميرين (Halim et al., 1990)، ساركاستين ، كوئرستين (El-sayed et al., 1994)، چهار نوع فلاوونویيد (Heneidak et al., 2006)، اسكوپولتين و اسكوپارون (Demerdash et al., 2009) C. acutum است.
ساقه و برگ كاتوس در صنعت كائوچو استفاده ميشود. جهت تکثیر كاتوس، بذر آن در بهار در گلخانه كشت و سال اول در همان شرايط نگهداري ميشود. سپس گياهچهها در بهار سال بعد، به محل اصلي منتقل و كشت ميشوند.
اندامهاي كاتوس سمي هستند و در صورت تغذيه توسط انسان و يا حيوانات موجب مسموميت آنها ميشود. علائم مسموميت آن عبارتند از عدم تعادل هنگام راه رفتن، تشنج و فلجشدن و بالاخره مرگ. در بين حيوانات، گوسفند بيشتر به اين عارضه مبتلا ميشود و بهندرت بهبود مييابد (شماع و ساعدي، 1375 ؛ Chittendon et al., 2000). علاوه بر اين، وجود تركيبات ثانوي شيميايي در اندامهاي كاتوس، به اين گياه توانایی دگرآسيبي (آللوپاتي) میدهد. اين ويژگي نياز به تحقيق بيشتر دارد (Christensen, 1998).
فهرست منابع
بدلي، خ. 1376. بررسي علفکشهاي گروه سولفونيلاوره در ذرت دانهاي. گزارش طرح تحقيقاتي. بخش تحقيقات گياهپزشكي مغان.
پهلواني، ا. ح.، م. ح. راشد محصل، ف. ميقاني، م. ع. باغستاني، م. نصيري محلاتي و م. ت. آل ابراهيم. 1386. بررسي رفتار جوانهزني بذر علفهرز كاتوس ( Cynanchum acutum). مجله پژوهشهاي زراعي ايران. 5(1): 47-52
خسروي، م. 1375. اکولوژي بذر (ترجمه). انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد.
شماع، م.، ه. ساعدي. 1375. گياهان سمي. انتشارات دانشگاه تهران. ص. 344.
شيمي، پ. 1383. مبارزه با کاتوس ( Cynanchum acutum) در باغ¬هاي سيب. گزارش نهايي طرح تحقيقاتي، بخش تحقيقات علفهايهرز، موسسه تحقيقات گياهپزشكي كشور.
شيمي، پ. و ح. هاشمي راد. 1391. بررسي كنترل كاتوس (Cynanchum acutum) در باغهاي پسته كرمان. مجله دانش علفهايهرز. 8: 62-53.
صانعي شريعتپناهي، م.، و ح. لساني. 1367. ساختار و ردهبندي گياهان آوندي. (ترجمه). مرکز نشر دانشگاهي، تهران. ص. 476.
فقيه، ا.، و ح. سليمي.1376. بررسي بيولوژي و فنولوژي و پراکنش علفهرز کاتوس. گزارش نهايي پروژه تحقيقاتي، بخش تحقيقات علفهايهرز، موسسه تحقيقات گياهپزشكي كشور.
قهرمان، ا. 1373. کورموفيتهاي ايران (جلد 3). مرکز نشر دانشگاهي، تهران. ص. 220.
مظفريان، و. 1379. ردهبندي گياهي (جلد 2). انتشارات اميرکبير. ص. 250.
مظفريان، و. 1377. فرهنگ نامهاي گياهان ايران. انتشارات موسسه فرهنگ معاصر. ص. 671.
ميقاني، ف. 1384. بررسي جنبههايي از بيولوژي علفهرز كاتوس (Cynanchum acutum L.) . گزارش نهايي طرح تحقيقاتي. موسسه تحقيقات گياهپزشكي كشور.
ميقاني، ف. 1391. بررسي كارايي چند علفكش و كنترل مكانيكي در مديريت علفهرز كاتوس (Cynanchum acutum L.) در يزد. مجله دانش علفهايهرز. 8: 51-39.
ميقاني، ف. شيمي،پ. باغستاني، م. ع. 1388. بررسي امكان كنترل تلفيقي علفهرز كاتوس (Cynanchum acutum L.). گزارش نهايي طرح تحقيقاتي، موسسه تحقيقات گياهپزشكي كشور.
ميروكيلي، س. م.، ف. ميقاني، ع. عزيزيان و ح. كريم بيگي. 1388. بررسي اثر شدت و مدت دما بر توليد مثل رويشي كاتوس (Cynanchum acutum L.). سومين همايش علوم علفهايهرز ايران. بهمن ماه 1388، بابلسر، ايران.
نجفي، ح. 1393. روشهاي غير شيميايي مديريت علفهايهرز. پاك پندار. ص. 317.
Anonymous. 1996. Samson 45C (Nicosulfuron), Application for registration, Iran. Isk, Biosciences.
Bahat, A. 1985. Glufosinate and ammonium for general weed control in vinyards, citrus, and other fruit orchards and uncultivated area. Phytoparasit., 13, 239.
Booth, B. D., S. D. Murphy, and C. J. Swanton. 2003. Weed ecology in natural and agricultural systems. CABI publishing.
Chittendon, F. V., L. Komarov, and C. Gery-Wilson. 2000. Plants for a future. www.pfaf.org.
Christensen, T. 1998. Swallowworts. Wild flower summen issue. 42: 21-25.
Coble, H. D. , and F. W. Slife, 1970. Development and control of honeyvine milk . weed. Weed Sci. 18: 352-356.
Cousens, R. D., M. P. Johnson, S. E. Weaver, T. D. Martin, and A. M. Blair. 1992. Comparative rates of emergency and leaf appearance in wild oats (Avena fatua), winter barley (Hordeum sativum) and winter wheat (Triticum aestivum). J. Agric. Sci., 118: 149-153.
Dehghani, M., Z. Ganjali, F. Javadian, J. Estakhr and A. Heidari. 2012. Anti-Microbial Activity of Ethanolic and Aqueous Extract of Cynanchum acutum. British Journal of Pharmacology and Toxicology. 3(4): 177-180.
Demerdash A. E, A. M. Dawidar, E. M. Keshk and M. Abdel-Mogib. 2009. Coumarins from Cynanchum acutum. Rev. Latinoamer. Quím. 37(1): 65-69.
Di Tommaso, A., F. M. Lawlor, and S. J. Darbushire. 2005. The biology of invasive alien plants in Canada. 2. Cynanchum rossicum (Kleopow) Borhidi [= Vincetoxicum rossicum (Kleopow) Barbar.] and Cynanchum louiseae (L.) Kartesz & Gandhi [= Vincetoxicum nigrum (L.) Moench]. Can. J. Plant Sci., 85: 243-263.
El Sayed, K. A.; Halim, A.F.; Zaghloul, A.M.; Voehler, M. 1994. International Conference on Chemistry and its Role in Development, Faculty of Science, Mansoura University.
Halim, A. F.; Zaghloul, A. M.; Ebaid, K. A. 1990. Lupeol long-chain fatty acid esters and other lipid constituents from Cynanchum acutum L.Fam. Asclepiadaceae. Egyptian Journal of Pharmaceutical Science. 31: 99-105.
Heneidak, S.; Grayer, R.J.; Kite, G.C.; Simmonds, M. S. J. 2006. Flavonoid glycosides from Egyptian species of the tribe Asclepiadeae (Apocynaceae, subfamily Asclepiadoideae). Biochemical Systematics and Ecology 34: 575-584.
Konda, Y.; Iguchi, M.; Harigaya, Y.; Takayanagi, H.; Ogura, H. 1990. Hancokinol, a novel tirterpene from Cynanchum hancokianum. Tetrahedron Letters 31: 5315-5318.
Lawlor, F. M., and D. J. Raynal, 2002. Response of swallow-wort to herbicide. Weed Sci. 50: 179-185.
Lawlor, F. M. 2002. Element stewardship abstract for Vincetoxicum nigrum (L.) Moench. &. Vincetoxicum rossicum (Swallow-wort). The Nature Conservancy, Wildland Invasive Species Program, University of California, Davis, CA. 13pp.
Lewis, H.W. and Lewis, E. M. P. F. 1977. “Medical Botany; Plants Affecting Man’s Health”, Wiley-Interscience Publication, John Wiley and sons, New York, London, Sydney, Toronto.
Liu, Y.; Qu, J.; Shi-Shan, Y.; You-Cai, H.; Xiang-Zhong, H. 2007. Seven new steroidal glyco¬sides from the roots of Cynanchum forrestii. Steroids 72: 313-322.
Lou, H.; Li, X.; Zhu, T.; Li, W. 1993. Sinapic acid esters and a phenolic glycoside from Cy¬nanchum hancockianum. Phytochemistry 32:1283-1286.
Meister, R. T. 2002. Weed control manual. Meister Publ. other fruit orchards and uncultivated areas. Phytoparasit., 13(3,4): 239.
O’Connor, R. 2008. Swallow-wort control fact sheet. Michigan Natural Features Inventory, Lansing, MI. 1p.
Pandey, B. P. 2004. Angiosperms. S. Chand & Company LTD.
Singh, M., and N. R. Achhireddy, 1984. Germination ecology of milkweed vine (Morrenia odorata). Weed Sci. 32: 781-785.
Soteres, J. K. and D. S. Murray, 1982. Root distribution and reproductive biology of honeyvine milkweed (Cynanchum leave). Weed Sci. 30: 158-163.
Tewksbury, L., R. Casagrande, and A. Gassmann, 2002. Swallow-wort. In: Van Driesche, R., et al., 2002, Biological Control of Invasive Plants in the Eastern United States, USDA Forest Service Publication FHTET-2002-04, 413 p.
Tian-Ying, A; Run-qiu, H; Yang, Z; Dian-kun, Z; Guang-ren, L; Yu-cheng, Y; Gao, J. 2001. Alkaloids from Cynanchum komarovii with inhibitory activity against the tobacco mosaic virus, Phytochemistry 58:1267-1269.
Wilson, B. J., and K. J. Write. 1990. Predicting the growth and competitive effects of annual weeds in wheat. Weed Res. 30: 201-211.
Yi-Bin, Z.; You-Mao, S.; Hong-Ping, H.; Yan-Mei, L.; Quan-Zhang, M.; Xiao-Jiang, H. 2004. Carbohydrates from Cynanchum otophyllum. Carbohydrate Research 339: 1967-1972.
Zhang, Z.; Zhou, J.; Hayashi, K.; Mitsuhashi, H. 1985.Studies on the constituents of Asclepia¬daceae plants. The structures of five glycosides, cynatratoside-A, -B, -C, -D, -E, from Chinese drug (pai-wea) Cynanchum atratum. Chemical Pharmaceutical Bulletin, 33: 1507.
Agricultural Research, Education & Extension OrganizationIranian Research Institute of Plant Protection
Swallow wort (Cynanchum acutum):Biology and Management
Fariba Meighani, S.M. Mirvakili, and Hossein Najafi
2015