از اين كهن بوم و بر، كه از دير باز ايران نام گرفته، گفتن بسي دشوار است. ايران تمدني و فرهنگي، ايران تاريخي، فلات ايران و ايران امروزي هر يك شگفتيهايي دارند كه ايرانيان را از سر عشق به ميهن گاهي به وادي اغراق و گزافهگويي رهنمون ميشود تا آنجا كه بسياري از متعلقات ايران و ايرانيان را در جهان بيهمانند و برترين ميخوانند. گزافههاي شيرين كه از حقيقت نيز حصه و بهره كافي دارند. اگر به ديده انصاف بنگريم، اغراقگوييهاي ما ايرانيان ريشه در واقعياتي دارد كه تنها آنان را پررنگتر جلوه ميدهيم. همين ايران امروزي واجد آنچنان ويژگيهاي اعجاب برانگيزي است كه اگر غير ايرانيان صاحب آنها بودند چه بسا بيشتر و بسيار بيشتر از ما، راه اغراق ميپيمودند.
اگر نيك بنگريم، ميبينيم كه ايران و ايراني هرچه را آرزو كنند، در سرزمين خويش و در جوار خود دارند. كوير بزرگ نمك و دشت گسترده و بيگياه لوت كه به قول دكتر كردواني (كويرشناس بزرگ) گرمترين مكان بر سطح كره خاكي است، رشته كوههاي عظيم البرز و زاگرس با شمار زيادي قله فراتر از 4000 متر، درههاي پيچ در پيچ و عميق، ديوارههاي صخرهاي و سنگي بلند (از جمله ديواره 800 متري علم كوه)، غارهاي بزرگ و شگفتيساز، رودهاي خروشان، آبشارهاي زيبا، چشمههاي زلال و پرآب، كوههاي پر برف، جنگلهاي سرسبز هيركاني در شمال و بلوط و بنه در طول رشته كوههاي زاگرس، مراتع سرسبز، بزرگترين درياچه جهان در شمال و خليج فارس و درياي عمان در جنوب، درياچههاي شور و شيرين داخلي، تالابهاي زيبا، معادن بيشمار و پرارزش و ...... همه و همه در اين سرزمين در دسترس همگان هستند تا ايراني حسرت ديگر كشورها را نداشته باشد و بر ديگران غبطه نخورد.
كدام كشور را تا اين حد از خشكي و كم باراني سراغ داريم كه بيش از 8000 گونه گياهي، فلور (مجموعه گياهي) غني آنرا تشكيل دهد و فون (مجموعه جانوري) آن به درجهاي از غنا باشد كه در تعداد گونههاي پرندگانش (با بيش از 500 گونه) با قارهاي همچون اروپا سر رقابت و همسري داشته باشد. فون ايران از جمله مجموعه حشرات آن از سه منطقه جغرافياي جانوري اصلي جهان گونههاي بسياري را درخود جاي داده و فلور ايران كه با آنهمه گونه گياهي، صاحب شمار كثيري از گياهان بومي (endemic) و مختص اين كشور است، تماماً نعماتي است كه ايزد يكتا در اين سرزمين به وديعه نهاده است. كشوري كه خاستگاه شماري از تمدنهاي كهن و نيز پرورنده فرهنگهاي ناب است. همچنين، بسياري از گياهان زراعي و دارويي، درختان و درختچههاي مثمر و غيرمثمر و گونههاي گياهي زينتي و مرتعي كه امروزه غذا و دواي آدمي را بر پهنه گيتي فراهم ميآورند يا ريشه در خاك زرخير و دامنگير فلات ايران دارند و از اين سرزمين اهورايي به ديگر نقاط جهان راه يافتهاند يا ايرانيان هوشمند و خلاق آنان را از نقاط ديگر گرفته، پرورش داده و باعث انتشار آنها در اين ميهن شدهاند.
كدام كشور را سراغ داريم كه با وسعتي نه چندان زياد، اينهمه تنوع اقليمي و گوناگوني آب و هوايي داشته باشد، آنچنان تنوعي كه گاهي در فاصلهاي اندك و حتي چندين كيلومتري آب و هواي معتدل يا سردسير را در كنار اقليم نيمه گرمسيري و گردو و زردآلو را در نزديكي انبه و موز مييابيم، از جبال بارز كرمان با برف زمستاني و آب و هواي ييلاقي تابستاني (مثلاً دهبكري را در نظر آوريم) تا دشت زرخير و گرم جيرفت، فاصلهاي اندك است. از دشت ايسين با گرماي سوزان و باغهاي موز و گارمزنگي و انبه تا ارتفاعات گنو و درختان ميوه سردسيري آن تنها چند كيلومتر فاصله است، از اين مثالها در ايران ما فراوان است. درياها، درياچهها و رودهاي ايران شماري از بهترين آبزيان جهان از جمله خاويار طلايي درياي مازندارن و ماهيان و ميگوهاي ازرشمند خليج فارس و شاه ميگوي لابستر (Lobster) درياي عمان را در خود جاي دادهاند. آيا قدرشناس اينهمه نعمت هستيم؟!.
نگارنده اين سطور همه ساله حدود شش ماه از عمر خدمت تحقيقاتي 37 ساله خود را در طبيعت زيبا و غني ايران براي شناخت فون حشرات كشور صرف كرده و هر سال حسرت سال قبل را خورده و با كمال اندوه، نابودي بسياري از مواهب طبيعي ايران را به چشم ديده است. با خودمان و با طبيعت كشورمان چه كردهايم؟ چمن زيباي رادكان، سلطانيه و كالپوش كجا هستند؟ جنگلهاي انبوه شمال با درختان عظيم و گونههاي گياهي و جانوري ازرشمند آنها چرا به اين حال نزار افتادهاند، درختان سر به فلك كشيده راش و بلند مازو و شمشاد و مخلوق با شكوهي چون ببر مازندران را چگونه از دست دادهايم؟ شير ايران را چه كردهايم؟ جنگلهاي بلوط و بنه زاگرس چرا اين چنين نزار شدهاند؟ با طبيعت و زيباييهاي طبيعي كشورمان همان ميكنيم كه در طول تاريخ درازمان با آثار تاريخي خود كردهايم، استاد گرانپايه دكتر باستاني پاريزي در جايي نوشته است، ”ما ايرانيان هيچ اثر تاريخي را بيش از پنجاه سال حفظ نميكنيم“ (نقل به مضمون)، بيش از 2000 سال هر كه سنگ و خشت، ستون و سر ستون خواست از تختجمشيد به غارت برد تا بناي خانه يا كاخ خويش بر پا دارد و چه باكشان اگر اين اثر عظيم نابود ميشد. به واقع تختجمشيد بايد چقدر عظيم بوده باشد كه در اين دوران دراز اينهمه ويرانش كردهاند، اما باز هم با اين عظمت هنوز پاي برجا مانده است، به آثار تمدن عظيم باستاني دشت جيرفت چنان بيرحمانه تاختيم كه بازارهاي عتيقه و آثار باستاني پاكستان، لندن و نيويورك را اشباع كرديم. چرا هرجا براي گردش و استفاده از زيباييهاي طبيعي پاي ميگذاريم، اين چنين آلودهاش ميكنيم؟ جانوران را ميكشيم يا اسير ميكنيم، گياهان و گلها را لگدمال ميكنيم و تا ميتوانيم زبالههاي نابودكننده طبيعت برجاي ميگذاريم، آبهاي رودها و چشمهها و درياچه و درياهايمان را ميآلاييم و اگر يك بار ديگر به طبيعت پناه ببريم، از رؤيت آنهمه آلودگي و زباله خشمگين ميشويم، بر ميآشوبيم و فراموش ميكنيم كه خود چنين كرده و ميكنيم حال آنكه اين آلودگيها را شايد خود مسبب بودهايم. شهرها و حتي روستاهايمان را آنچنان آلوده كردهايم كه گياهان و جانوران كمتر به چشم ميآيند، اين همه آلاينده دستپخت بيتوجهي خود ماست. انصاف بدهيم كه هيچ دولت و نظامي نميتواند اين نابسامانيهاي زيستمحيطي را به سامان آورد مگر آنكه مردم يكپارچه و دست در دست هم از آلودهسازي بپرهيزند و طبيعت را پاك نگهدارند، اميدوارم روزي را ببينم كه ايرانيان زيبادوست و عاشقطبيعت با آنهمه شور ميهنپرستي، حفاظت از طبيعت را در كنار طبيعتگردي برخود واجب شمارند. هم ايرانگردي را رونق بخشند و هم جانب طبيعت و محيطزيست خود را نگهدارند. به جانوران و گياهان، به دشت و دمن، به كوه و كوهستان و به آب و خاك به مثابه شاهكارهاي خلقت خداوندي ارج نهند و احترام بگذارند.
شادروان مهندس علی پازوکی- حشره شناس برجسته
مقدمه کتاب آبشارهای ایران