گردکوه و یا به گفته فردوسی گنبدان دژ، دژیست در نزدیکی روستای عوض آباد دامغان که بر بالای آن قلعه ای از قلاع اسماعیلیه به چشم ميخورد که بناي قديميآن ظاهرا به دوران قبل از اسلام باز ميگردد و براي ديدهباني و محافظت از منطقه بكار ميرفته است، اين قلعه در دوران اسلامي مورد استفاده اسماعيليه قرار گرفت و به يكي از مهمترين پناهگاههاي مستحكم و غير قابل تسخير اسماعيليان در دوره سلجوقيان مبدل شد و سالهای سال محل زندگی و اختفای یاران حسن صباح بوده است.
در قله کوهی که از دور به شکل یک گنبد نمایان است، قلعه ای واقع شده که از پایین قله تنها یک راه ارتباطی صعبالعبور در قسمت شرقی کوه به قله آن وجود دارد و فداییان حسن صباح به وسیله سنگهای گردی که هنوز هم بقایای آنها دیده ميشود، از قلعه و استحکامات آن دفاع ميکرده اند. در آن دوران فردی به نام رئیس مظفر حاکم دامغان بود، وی دعوت حسن صباح را پذیرفت و قلعه گردکوه را کانون تبلیغ فرقه اسماعیلیه کرد و هیچ کمکی را از آنها دریغ نميداشت به گونه ای که وقتی قلعه الموت (در سال 500 ه.ق) به وسیله ارتش سلجوقی محاصره شد، حسن صباح فرزندان خود را به گردکوه نزد رئیس مظفر فرستاد تا از آنها مراقبت کند. اين قلعه از لحاظ موقعيت طبيعي يكي از قديميترين پناهگاههايي است كه در ادوار مختلف تاريخ ايران مورد استفاده اقوام مختلف قرار گرفته و از لحاظ تاريخي قدمت خاصي دارد بطوريكه فردوسي و دقيقي اين قلعه را گنبدان دژ ناميده و آن را محل دربند كردن اسفنديار به فرمان گشتاسب خواندهاند. علاوه بر فردوسی و دقیقی، مولانا نیز در نوشتهها و اشعار خویش از این قلعه یاد کرده است.
مسیر دسترسی به این قلعه از روستای عوض آباد در 12 کیلومتری غرب دامغان است و یک جاده فرعی به طول 8 کیلومتر پس از گذشتن از روستای حاجی آباد به این منطقه منتهی مي شود. نمای گنبدی شکل گردکوه از بزرگراه اصلی دامغان به سمنان نیز قابل مشاهده است. ارتفاع تقریبی این کوه هزار متر و طول آن پانصد متر تخمين زده ميشود و هنگامي که بر بالای قله گردگوه بایستید تمامي شهر دامغان و روستاهای مجاور که زمانی محل عبور کاروانها از شرق به غرب بوده است، دیده ميشود و به خوبی مي توان نزدیک شدن هر جنبده ای را بر بالای آن به نظاره نشست.
با حمله قوم مغول بسیاری از دژهای اسماعیلیان یکی پس از دیگری فرو ریختند، ولی اسماعیلیان گردکوه تسلیم مغولان نشدند و مدت بیست سال مردانه در برابر لشکر مغول ایستادند، تا اینکه در زمان آباقاخان این دژ سقوط کرد و تمامي ساکنان آن کشته شدند و دژ کاملا ویران گردید. دژ گردکوه حدود دویست سال در تصرف اسماعیلیه بود و آخرین قلعه ای بود که سقوط کرد. به نظر ميرسد يكي از مهمترين دلايل پايداري قلعه تامين آب آن توسط چشمههايي در بالاي كوه بوده است. پس از سقوط اسماعیلیه گردکوه به دست حکام مغول افتاد، در سال 786 (ه.ق) فردی به نام امير ولی در یک درگیری با سپاه تیمور لنگ، گردکوه را از تیموریان گرفت و جزو قلمرو خود قرار داد، ولی اندکی بعد در استرآباد از لشکر تیمور شکست خورد و زن و فرزندانش را به گردکوه آورده و خود فرار کرد، از سال800 (ه.ق) به بعد قلعه روبه ویرانی نهاده و اهميت خود را از دست داد.
از این قلعه در حال حاضر تنها ویرانههایی باقی مانده است، طي بررسيهاي انجام شده، بر بالای این قلعه کلیه وسایل زندگی برای مدتی طولانی بدون آنکه نیاز به پایین آمدن از کوه باشد، تعبیه شده بوده است. دورتا دور آن دیوارهایی از جنس سنگ وگچ به چشم ميخورند كه داراي مناطقي براي ديدهباني بودهاند. در مدخل ورودي قلعه نيز سنگي ديده ميشود كه با نشستن بر روي آن، نماي كلي منطقه رويت ميشود و به نظر ميرسد محل نشستن بزرگان بوده است. در قسمت جنوبی قلعه سه آب انبار مسقف دیده ميشود که هر سه به هم راه دارند و آب آنها از چشمه ای که قبلا وجود داشته، تامين ميشده است. در محوطه قلعه، اطاقکهای کوچک، استخرهای ذخیره آب، برجهای دیده بانی، قطعاتی از آسیابهای سنگی، بقایای ظروف سفالی و همچنین خمرههای بزرگ و آسیب دیدهای که محل ذخیره مواد خوراکی و حبوبات بوده است، به سهولت قابل تشخيص هستند.
در حال حاضر مناطق اطراف این کوه با عنوان منطقه شکار ممنوع، تحت حفاظت سازمان محیط زیست ميباشد ولی از قلعه و استحکامات آن هیچگونه پایش و مراقبتی صورت نميگیرد و کند و کاوهای غیر مجاز که بوسیله افراد سودجو در اطراف این دژ انجام گرفته است باعث تخریب و نابودی بیش از پیش آن شده است. بسیار جای سوال دارد که چنین قلعهای با چنین پیشینه تاریخی و فرهنگی، چگونه اینچنین به حال خود رها شده و متولی خاصی ندارد. اميد مي رود که با مساعدت نهادهای مسئول، این قلعه تاریخی مرمت شده تا از تخریب بیشتر آن جلوگیری شود. بدون شک این قلعه با اندکی توجه مي تواند محل بسیار مناسبی جهت جذب گردشگر باشد.
مجید اسکندری