يکي از جاذبههاي كم نظير كشورمان در منطقهاي نزديك چابهار و بندر تنگ در جنوب شرقي ايران واقع شده و به نام گِل افشان معروف است. گِل افشانها در واقع چشمههايي هستند که طي يك پديده نادر زمينشناسي به جاي آب از آنها گِل فوران ميکند. خروج اين گل و خشک شدن آنها به مرور زمان باعث پيدايش تپههايي شبيه به آتشفشان ولي در مقياس بسيار کوچکتر ميشود.
گِل افشانِ چابهار معروفترين و زيباترين گِل افشان ايران است. براي ديدن اين جاذبه زيبا راهي چابهار ميشويم و از مردم محلي آدرس ميگيريم و از روي نقشه مسير رو پيدا ميکنيم. از چابهار به سمت جنوبغربي و به سمت روستايي به اسم کهير حركت كرده و بعد از پيمايش تقريبا يک ساعت و نيم به کهير ميرسيم. طبق اطلاعاتي كه از اهالي بومي ميگيريم بايد از جاده اي خاکي که به گِل افشان منتهي ميشود ادامه مسير بدهيم. هوا گرم و جاده خاکي و طولاني است ولي همه اينها براي ديدن يکي از زيباترين مكانهاي طبيعي ايران، قابل تحمل است. انتهاي جاده به تعدادي گردشگر و همينطور تعداد قابل توجهي از بچههاي محلي برمي خوريم كه در اين بيابان خشك به دنبال كسب روزي حلال هستند. اتومبيل رو جايي پارك ميكنيم و دوربين به دست آماده رفتن ميشويم.
بايد مسيري پانزده دقيقهاي را پياده روي کنيم تا به كوه گِل افشان برسيم. در طول مسير به جز اتاقکي کوچک که براي استراحت مسافرها ساختهاند هيچ سايهاي وجود ندارد. آفتاب به شدت سوزان است و تا چشم کار ميکند خاکي خاکستري رنگ، زمين و غباري سفيد رنگ هوا را پوشانده است. از دور کوهي کوچک ديده ميشود كه انگار جزيره آرزوهايمان است. به محض حرکت، بچههاي روستايي اطرافمان جمع ميشوند. هر كدام الاغي دارند و اصرار ميکنند تا پاي کوه مسافرشان شويم. الاغهاي بيچاره خيلي لاغر و نحيفند. تصميم ميگيريم يك سبکوزن سوار شود، سبکوزن ترين فرد گروه با حسي کودکانه و شيطنت آميز سوار ميشود. الاغ سر به زير است و خيلي آهسته و آرام تا پايين کوه ميرود.
کوه گِل افشان همانند يك قله كوچك آتشفشاني است كه اطراف آن از گِلهايي که طي سالياني دراز فوران كرده پر شده است. دامنه كوه به مرور زمان همانند سنگي نيمه صاف به نظر ميرسد. از دامنه بالا ميرويم و به سطح بالايي کوه ميرسيم. مسير کوتاهي است. شايد سي يا چهل متر از زمين فاصله داشته باشيم. دور تا دور کوه، ديوارهاي تشکيل شده به ارتفاع تقريبي دو متر و در سطح بالايي كوه حوضچه اي وجود دارد که از دو گوشه آن گِل در حال جوشيدن از زمين است. هر 7 تا 10 ثانيه حبابي بزرگ و گاهي هم کوچک از گِل ميشكفد و سريع ميترکد. چون اشكي گِل آلود از ميان زميني افتاده بر ستيغ آفتاب. زير پاهايمان کاملا نرم است و هنگام راه رفتن احساس ميکنيم زلزله اي بسيار خفيف در حال وقوع است به طوري که وقتي نشستم تا از حباب در حال ترکيدن عکسي بگيرم، تعادل کافي نداشتم!.
به گفته اهالي، سال پيش باران شديد آمده و خيلي از گِلها را شسته و با خودش به پايين كوه کشيده است. وقتي به پايين نگاه کردم لايهاي وسيع ديدم که روي سطح زمين ريخته شده بود و رنگش از رنگ زمين کمي تيرهتر بود. همان گِلهايي که باران با خود شسته بود. انديشيدم، شايد اين باران است كه اجازه اوج گرفتن را به کوه گِلافشان نميدهد. شايد هم عدم توجه و برنامهريزي مناسب براي شناساندن اين پديده كمنظير طبيعي. اوج گرفتن مناطق ناشناختهاي چون كوه گِل افشان يعني اوج گرفتن مناطق محرومي چون كهير و بندر تنگ و روستاهاي مجاور. به اميد آن روز.
فرزانه عابدنیا