گیاه دارویی افدرا، ارمک، هوم، ریش بز (50 گرم سرشاخه) Ephedra major
گیاه افدرا
گرداورنده: شیوا سروش نیا
معرفی
گیاه افدرا از خانواده Ephedraceae دارای یک جنس و بیش از 50 گونه است که به طور فاصله دار و دور از یکدیگر در نواحی مختلف کره زمین پراکنده شده است(1) افدرا ماژور گیاهی عموما دو پایه بالا رونده و به ارتفاع یک متر و گاهی بیشتر ساقه آن دارای انشعابات فراوان ظاهر بند بند و غلافی از فلس ها در هر بند است که برگ های رشد نیافته آن به حساب می آیند. ماده اصلی گیاه افدرا ، افدرین و پزدوافدرین می باشد که جهت درمان بیماری های ضعف عضلانی، کاهش فشار خون، اختلالات خواب، رماتیسم و غیره مورد استفاده قرار می گیرد(2). این گیاه حدواسط بازدانگان و نهاندانگان است. این گونه اغلب درکوهستانهاي منطقه ایران و تورانی و در ارتفاع 1500 تا 3000 متر دیده می شود(3).
موارد مصرف و پرهیز
پتل و همکاران بیان کردند که گیاه افدرا به علت القا ترشح انسولین دارای اثرات ضد دیابتی می باشد (4) چی و همکاران نیز اثرات نیروزایی و افزایش توان فیزیکی بدن توسط گیاه افدرا را معرفی کردند (5) ایکوهیرو و همکاران بیان کردند که موش های دارای آسیب کبدی دریافت کننده گیاه افدرا به میزان کمتری دچار مرگ شده و آپوتوز و فساد سلول های تصفیه کننده کبدی در آن ها بطور معناداری کاهش یافته بود(6). هو جان و همکاران با مطالعه بر روی زنان کره ای مصرف کننده افدرا به نقش اعجاب انگیز آن در کاهش وزن سریع بدنی اشاره کردند(7). پینگ لی و همکاران بیان کردند که افدرا سبب انقباض عروق و افزایش فشار خون در میش ها می شود(8).
گیاه افدرا در طب سنتی چین در درمان بیماري هایی مثل سرماخوردگی، آنفولانزا، برونشیت، گرفتگی بینی، تبیونجه، آرتریت، کهیر، عدم تعریق، سردرد، دردهاي استخوان و مفاصل و کاهش فشارخون توصیه می شود. علاوه بر کاربردهاي سنتی، امروزه از این گیاه در تولید مکمل هاي غذایی براي کاهش وزن و تقویت ماهیچه ها در ورزشکاران استفاده می شود.
از طرفی دیگر، مصرف بالاي این ترکیب در بیماران سبب عوارضی نظیر اضطراب، بیقراري، بیخوابی، مشکل در دفع ادرار و در برخی موارد جنون می شود (9).
استفاده از این گیاه به عنوان مواد مخدر
مخدر افدرون یا متکاتینون ،که به آن شیشه ایرانی هم میگویند، از مواد روانگردان دسته کاتینونهای مصنوعی است که با استفاده از ماده اولیه سودوافدرین ساختهمی شود. این ماده بهصورت استنشاقی، تزریقی و بلع جذب بدن شده و جزو مواد محرک و سرخوش کننده است (10).
پیشساز افدرون، مادهای به نام افدرین است که از گیاه افدرا (در ایران ریش بز یا اُرمک) گرفته میشود. برگهای گیاه افدرا سالها توسط چینیها به صورت جوشانده تهیه و بهنام «ماهوانگ» مصرف می شد. این ماده باعث احساس خوشی و انرژی میشد. مورونها نیز پس از آن که در سال 1847 در ایالت یوتاساکن شدند، دریافتند که مردم محلی آمریکا از برگهای گیاه افدرا به عنوان ماده مهیج استفاده میکنند. آنان نیز با جوشاندن برگهای این گیاه «چای مورونها» را درست کرده و نوشیدند (11).
این دارو که خواص اعتیادآور دارد، معمولاً به روش استنشاقی از راه بینی مصرف میشود؛ هرچند امکان تدخین، تزریق و مصرف خوراکی نیز دارد. افدرون در طبقهبندی کنوانسیون ترکیبات روانگردان در طبقه I قرار داده شده است (12).
متکاتینون برای اولین بار در سال 1928 در ایالات متحده ساخته شد، ولی در سال 1958 توسط کارخانه پارک به ثبت رسید (10). این دارو اولین بار در دهه 1930 تا 1940 به نام افدرون در اتحاد جماهیر شوروی به عنوان داروی ضد افسردگی مصرف شد و از همان زمان تا به امروز در روسیه مصرف میشود.
آثار مصرف
افدرون هیدروکلرید با آزادسازی دوپامین، تحرک جانوران را زیاد و اشتها را سرکوب میکند. آثار متکاتینون شبیه آثار متامفتامین است: احساس شادی و سرخوشی، افزایش هوشیاری، اتساع مردمک، لکنت زبان، افزایش ضربان قلب، عدم توانایی برای جلوگیری از صحبت، افزایش تمایل به ارتباط با جنس مخالف از این نوع آثار است که معمولاً چهار تا شش ساعت به طول میانجامد (12).
عوارض سوءمصرف
اعتیاد به افدرون، اعتیاد روانی است و نرسیدن این ماده به بدن مصرفکننده مانند سایر محرکها درنهایت باعث افسردگی وی میشود؛ بنابر این، برای ترک آن داروهای ضدافسردگی و ضد اضطراب بهعنوان داروهای کمکی استفاده میشوند و داروی مشخص و خاصی برای ترک اعتیاد به این ماده وجود ندارد (13).
تاریخچه استفاده از گیاه هوم
ای هوم! ستایش بر ابرها و باران، رویاننده اندام تو بر ستیغ کوهها.
ستایش بر ستیغ کوهی که تو بر آن میرویی.
ستایش بر زمینِ بهرهور و پهناور، آن بخشنده در بر گیرنده تو.
ستایش بر سرزمینی که تو در آن رویانی،
ای هوم! رویان بـاش بـر فـراز کـوههـا، بالنده باش در همه جا.
ستایش بر ستیغ کوهی که تو بر آن میرویی، ای هوم!
هوم که در اوستایی «هَـئـومَـه» و در سانسکریت «سومَـه/ سوم» خوانده میشود، سپندترین و مقدسترین گیاه نزد ایرانیان و هندوان باستان بوده است. از این گیاه در بسیاری از متون ایرانی و هندو به فرخندگی و با گرامیداشت فراوان یاد کرده شده و آنرا سرور، رد و شهریار همه گیاهان و رستنیها میشناختهاند. با اینکه این گیاه کارکردهای آیینی و مقدس خود را تا اندازه زیادی از دست داده است، اما همچنان باورهای بسیاری در باره آن در میان مردمان نواحی گوناگون زنده مانده است.
«هوم»، درختچهای به بلندای تقریبی بیست تا صد سانتیمتر است که از ساقههای باریک و بندبند که از ساقههای اصلیتر منشعب شدهاند، تشکیل شده است. این گیاه همیشه سرسبز است و در تمامی چهار فصل سال و حتی در میان برف و یخبندان، سبزی و طراوت خود را حفظ میکند. ساقههای درختچه هوم تنها به هنگامی خشک میشوند که سن آنها به پایان رسیده باشند. در این صورت، ساقهها به رنگ زرد درخشانی در میآیند که در اوستا هوم زرین نامیده شدهاند. رنگ زرین ساقهها تنها هنگامی ایجاد میشود که ساقهها بدون چیده شدن، خشک شده باشند. ساقههای هوم حتی پس از چیده شدن، رنگ سبز خود را از دست نمیدهند.
مردمان باستان با کوبیدن ساقههای هوم در هاون، افشره آنرا میگرفته و بصورت یک نوشیدنی خالص و یا همراه با شیر و افزودنیهای دیگر مینوشیدهاند. این عمل، کمکم شکلی آیینی به خود میگیرد و بعدها حتی بدون اینکه هومی در میان باشد، صرف کوبیدن هاون، عملی آیینی و دعوت مردمان به مراسم نیایش بشمار میرفته است.
هوم و شیره یا افشره آن، خاصیتهایی دارد که موجب رویکرد مردمان به آن شده است. افدرین یا آندرنالین گیاهی موجود در آن خاصیت تسکینبخشی به هنگام درد دارد و نوعی مسکن طبیعی و نیرومند است. برخی پژوهشگران نیز گمان دادهاند که منظور از دارویی که در داستان زایش رستم به یاری سیمرغ برای بیهوشی و شکافتن پهلوی رودابه بکار رفته، هوم بوده است. نوشیدن افشره هوم که طبیعتی سرد دارد، موجب نوعی سرخوشی و شادی و احساس توانایی بیشتر میشود. نوشیدن مقدار زیاد یا غلیظ از افشره هوم، موجب تنگی عروق، بالارفتن فشار خون و سرگیجه و خوابآلودگی شدید میشود.
برای تهیه افشره هوم، مقدار کمی از ساقههای تازه یا خشک آنرا با اندکی آب در هاون میریزند و میکوبند. برای بهترین نتیجه، معمولاً کوبیدن را تا چند روز و با فاصلههای چند ساعته تکرار میکنند. سپس عصاره به دست آمده را بار دیگر با میزانی از آب یا شیر رقیق میکنند تا نسبت نهایی نوشیدنی آماده شده، برابر با دو تا پنج در هزار باشد. یعنی دو تا پنج گرم ساقه هوم برای یک لیتر نوشیدنی.
بخشهایی از کتاب اوستا به هوم اختصاص دارد و هوم یشت نامیده میشود. هوم یشت در درون یسناها جای دارد و از یسنای نهم تا یازدهم را در بر میگیرد. البته یشت بیستم اوستا نیز هوم یشت نامیده میشود، اما تنها چند بند از هوم یشت اصلی را در بر دارد. هوم یشت، در بزرگداشت و ستایش این گیاه ارجمند سروده شده است.
هوم در اوستا کارکردهای فراوانی دارد: او «دورَئوشَه» به معنای دوردارنده مرگ است. او بخشنده فرزند نیک، آورنده توانمندی، تندرستی، فزایندگی، بالندگی، توانایی تن ، انـدیـشهورزی و آورنده صلح و آشتی و آرامش است. (برای آگاهی از تمام ویژگیهای هوم در اوستا و سرودهای باشکوه ستایش آن به هوم یشت بنگرید).
«ودا»های هندوان نیز بخشهای فراوانی در پیوند با هوم دارد و در بسیاری از سرودهای «ریگ ودا»، گیاه «سومَه» همراه با دلانگیزترین واژهها گرامی داشته شده و ستوده شده است. سومه، نوشیدنی دوستداشتنی ایندرا (خدای بزرگ هندو) بوده و به او چابکی و توانایی میبخشیده است (ماندالای 4، سرود 26).
«هوم» بجز نام گیاه، نام ایزد نگاهبان این گیاه نیز به حساب میآید. همچنین در شاهنامه فردوسی از مردی به نام «هوم» سخن رفته است که در کوهستان زندگی میکند و در گرفتن افراسیاب به کیخسرو یاری میرساند؛ این نام نیز به احتمال اشاره به گیاه هوم است که در طول زمان دچار تغییرات مصداقی شده است.
به نظر میآید که منظور از «سکاهای هوم نوش» (در فارسی باستان: «سَـکَـه هَـئـومَـهوَرگـا») که در سنگنبشتههای هخامنشی برای نامیدن یکی از سرزمینهای تابع شاهنشاهی هخامنشی بکار است، سکاهایی هوم پرست بوده باشند که هوم را خدای بزرگ میدانستهاند.
با تمام چنین ویژگیها و شهرت و محبوبیتی که هوم در دوران باستان داشته، امروزه بسیار گمنام و ناشناس مانده و حتی معمولاً عکس و توصیفی از آن در آثار ایرانپژوهی که از هوم سخن میگویند، دیده نمیشود. از این رو در اینجا اندکی به معرفی این گیاه و باورهای مردمی در باره آن میپردازم.
«هوم» بجز نام گیاه، نام ایزد نگاهبان این گیاه نیز به حساب میآید. در شاهنامه از مردی به نام «هوم» نیز سخن رفته است که در کوهستان زندگی میکند و در گرفتن افراسیاب به کیخسرو یاری میرساند؛ این نام نیز بیگمان اشاره به گیاه هوم است که در طول زمان دچار تغییرات شده است.
به این نکته نیز میتوان اشاره کرد که «زنگ آتشکده» و «ناقوس کلیسا» هر دو از هاون و دسته هاونی که «هوم» را در آن میکوبیدهاند و بعدها به شکل آیینی در نیایشها در آمده بوده است، اقتباس شده است.
یسنای نهـم
3 ای هوم! در میان مردمانِ این جهان خاکی، چه کسی برای نخستین بار از تـو افشـرهای بـر گرفت؟ به او چه بهـرهای داده شد و کدامین کامیابی به او فراز رسید؟
4 پس آنگاه آن هومِ پیرو راستی و آن دور کننده مرگ گفت: در میان مردمان این جهان خاکی، برای نخستین بار «ویوَنْـگْـهان» از من افشرهای بر گرفت و به او این بهره داده شد و این کامیابی فراز رسید که برای او پسری زاده شد: جمشیدِ خوبرَمه، آن فروغمندترینِ آفریدگان، آن خورشید چهره، او که به هنگام شهریاریاش، جانوران و مردمان را همیشه نمردنی، آبها و گیاهان را خشک نشونده و خوراکها را کاستی ناپذیر کرد.
5 به هنگـام شهریـاری جمِ دلاور، نه سرما بود و نه گرما، نه پیری بود و نه مرگ، و نه رشکِ آفـریده دیو. هم پدر و هم پسر، هر یک به مانند پانزده سالهای به دیده میآمدند. در آن هنگامِ شهریاری جمِ خوبرَمه، آن پسر ویوَنْگْهان.
6 ای هـوم! در میـان مردمـانِ ایـن جهان خاکی، چه کسی برای دیگر بـار از تو افشرهای بر گرفت؟ به او چه بهرهای داده شد و کدامین کامیابی به او فراز رسید؟
7 پس آنـگاه آن هومِ پیرو راستی و آن دور کننده مرگ گـفت: در مـیان مـردمان این جهان خاکی، برای دومین بار «آبتیــن» از مـن افشـرهای بر گرفت و به او این بهره داده شد و ایـن کامیابی فراز رسید که برای او پسری زاده شد: فریدونِ از خاندان توانا.
8 او که بر اَژیدَهاک چیره شد؛ بر آن سه پوزه سه کله شش چشم، بر آن دارنده هزار گونه چالاکی، بر آن دیو بسیار نیرومند دروغ، بر آن پیروِ دروغِ تباهکننده جهان، بر آن نیرومندترین دروغی که اهریمن برای تباهی جهان راستی و به پلیدی در این جهان خاکی بیافرید.
9 ای هوم! در میان مردمانِ این جهان خاکی، چه کسی برای سومین بار از تـو افشرهای بـر گرفت؟ بـه او چـه بهرهای داده شد و کدامین کامیابی به او فراز رسید؟
10 پس آنگاه آن هومِ پیرو راستی و آن دور کننده مرگ گفت: در میان مردمان این جهان خاکی، برای سومین بار «اَتْـرَتِ» تـوانـاتـریـنِ تبار سام، از من افشرهای بر گرفت و به او این بهره داده شـد و ایـن کـامـیابـی فـراز رسـید کـه برای او دو پسر زاده شد: «اورْواخْـشَـیـه» و «گرشاسپ»؛ آن یک، داوری گذارنده داد (آییـن و قـانـون)، و دومی، جـوانی خـوشکردار، بلندگیسو و گُرزدار.
«اَتْرَت» یا در متن اوستایی«تْرَیتَه» نام پدر گرشاسپ است.
به گمان برخی محققان واژه اوستایی «گَـئِـسو» نه به معنای بلندگیسو، بلکه به معنای دارنده گیسوان چیندار یا گیسوان بافته شده و یا گیسوان مجعد است.
11 او که اَژدهای شاخدار را بکشت؛ اژدهایی که اسبان را فرو میخورد؛ مردمان را فرو میخورد؛ آن زهرآلودِ زرد رنگ را، که زهرِ زردش به بلندی یک «اَرَش» پاشیده میشد.
عبارت «زهرآلود زردرنگ» و پاشیده شدنِ زهر به بلندای یک «اَرَش» همگی در توصیف آتشفشان «تفتان» و گازها و مواد مذاب متصاعد از آن است. «اَرَش» واحدی برای اندازهگیری طول است که مقدار آن دانسته نشده است.
گرشاسپ به هنگام نیمروز بر پشتش و در دیگی فلزی، خوراک میپخت. آن زیانکار از گرما تفته و خْویریزان شد و از زیر دیگ در جَست و آب جوشان را فرو پاشاند. گرشاسپِ نریمان را هراس بر گرفت و خود را به کنار کشید.
16 درود به هوم! هوم نیک، هومِ خوب آفریده شده، هومِ درست آفریده شده، آن نیکِ درمانگر، آن سر بر کشیده، نیککردار و پیروزگر. زرینی با شاخههای نرم که افشرهاش بهترین و شادمانیبخشترینِ نوشیدنیها برای روان است.
17 ای زرین! فرا میخوانم سر زندگی ترا، فرا میخوانم توانمندی، درمانگری، فزایندگی، بالندگی، توانایی تن و همه گونه انـدیـشهورزی تـرا. فرا میخوانم ترا تا به مانندِ شهریاری کامیاب شده و فرو کوبیده یورشگران و چیره شده بر دروغ، به میان آفریده شدهها آیم.
18 فرا میخوانم ترا تا یورش همه بدخواهان را فرو کوبم؛ دیوان و مردمان را، جادوان و پریان را، ستمگران و کَویها و کَرَپَنها را، «اَشْموغانِ» دو پا و گرگهای چار پا را، و سپاه فریبگر و «پهنپیشانی» (؟) دشمن تاخت آورنده را.
«اَشموغ» (در ادبیات فارسی «آسموغ») نام دیو سخنچینی، فتنهانگیزی، دروغ و اختلافافکنی میان دو کس است.
19 ای هومِ دور کننده مرگ، این نخستین دهش را خواهانم از تو: زندگی بهترینِ پیروان راستی را، فروغِ آرامشبخش را. ای هومِ دور کننده مرگ، این دومین را خواهانم از تو: تندرستی را. ای هومِ دور کننده مرگ، این سومین را خواهانم از تو: دور زیوی نیروی زندگانی را.
20 ای هومِ دور کننده مرگ، این چهارمین را خواهانم از تو: مرا کامیاب و دلیر و شادمان، بر این زمین در آور تا یورش را در هم کوبم و دروغ را فرو شکنم. ای هومِ دور کننده مرگ، این پنجمین را خواهانم از تو: مرا پیروزمند و فرو کوبنده در رزم، بر این زمین در آور تا یورش را در هم کوبم و دروغ را فرو شکنم.
21 ای هومِ دور کننده مرگ، پسشتر ما را از بوی دزد و پیشتر ما را از بوی راهزن و پیشتر ما را از بوی گرگ آگاه کن، پیش از آنکه کس دیگری بوی بَرد، ما پیش از همه بوی بریم.
22 هـوم دلاورانِ تـازنـده اسب در پیکارها را نیرو و توانایی فرا میبخشد. هـوم به زنـانِ باردار پسرانـی نـامآور و فرزنـدانـی پیـرو راستـی فرا میبخشد. هوم به آنانی که به دلخواه خود به آمـوخـتن «نَـسْـک» میپردازند، فـرزانگی و خردمندی فرا میبخشد.
23 هوم آنانی را که دیرگاهیست دوشیزه ماندهاند، اگر از آن خردمند بخواهند، آنان را دامادی خوشپیمان فرا میبخشد.
25 ای هوم! چه خوش است که به نیروی خود، شهریاری کامیاب شده هستی. چه خوش است که بسیار سخنان درستگفته میدانی. چه خوش است که برای سخنان درستگفته، بینیاز از پرسیدن هستی.
28 مـا را از آسیب ستمگران رهایی ده، منش جنگخواهان را از ما دور سـاز، آسیبرسانانِ بـه ایـن خـانـه، بـه ایـن روستـا، به این شهر و به این کشور را پـریشـان کـن؛ بگیـر تـوان پـاهـای او را، بگیـر شنوایی گوشهای او را و منش او را.
یسنای دهـم
3 ای هوم! ستایش بر ابرها و باران، رویاننده اندام تو بر ستیغ کوهها. ستایش بر ستیغ کوهی که تو بر آن میرویی.
4 ای هوم پاک! ستایش بر زمینِ بهرهور و پهناور، آن بخشنده در بر گیرنده تو. ستایش بر سرزمینی که تو در آن رویانی، همچو سـرورِ خوشبو گیاهان و همچو نیکْ گیاهانِ مزدا. ای هوم! رویان بـاش بـر فـراز کـوههـا، بالنده باش در همه جا. تویی خاستگاه راستی.
11 پرندهای پاک و کاردان، تو را به هر سو می پراکَند، بر ستیغهای «اوپائیری سَـئِـنَـه»، بر فراز «سْـتَـئِـرو سارَه»، بر گردنه «کوسْرو پَـتَـه»، بر پرتگاه «ویشْ پَـسَـنْ» و بر کوه «سْـپیتَـه گَـئونَـه».
اوپائیری سئنه، به معنای «فراتر از پرواز سیمرغ» و احتمالاً نام کوههای «هندوکُش» در افغانستان امروزی.
ستئرو ساره، به معنای «سر به ستاره کشیده»، جای این کوه دانسته نیست.
سپیته گئونه، احتمالاً همان «سفید کوه» در جنوب «هریرود» در افغانستان امروزی. جایگاه دو کوه دیگر نامشخص است.
17 میستایم همه هومها را؛ آنها را که رویانند بر فراز کوهها؛ آنها را که رویانند در درهها و در لبِ رودها؛ آن هومها که در بند و در گنجه زنانند. فرو میریزمت از ساغری سیمین به ساغری زرین، نمیریزمت بر زمین، چرا که تویی ارجمند و شکوهمند.
20 توانایی باد بر جهان، درود بر جهان؛ بادا آکنده از گفتار آرام، جهان را؛ بادا کامروایی بر جهان؛ بادا فراوانی بر جهان؛ بادا آبادانی بر جهان.
این بند به راستی یکی دیگر از آرمانها و آرزوها و نیایشهای زیبای ایرانیان را عرضه میدارد که در آن نه برای خود و خانواده خود و شهر خود و کشور خود، بلکه برای همه جهان و جهانیان دعا و آرزو شده است.
21 میستاییم هومِ زرین شاخه را؛ میستاییم هوم نوشیدنی فزاینده را؛ میستاییم هومِ دور کننده مرگ را؛ میستاییم همه هومها را(14).
--------------------------
برای مطالعه بیشتر:
برای آگاهی بیشتر در باره هوم، پراهوم و هاون در اوستا بنگرید به: دوستخواه، جلیل، اوستا- کهنترین سرودهای ایرانیان، جلد دوم، چاپ یازدهم، انتشارات مروارید، 1386، بخش یادداشتها.
برای هوم/ سوم در ریگودای هندوان: جلالی نائینی، سید محمد رضا، گزیده سرودهای ریگودا- قدیمترین سند زنده مذهب و جامعه هندو، چاپ سوم، نشر قطره، 1372.
برای بررسی هوم در متون کهن و میانه: رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، جلد چهارم، انتشارات سخن، 1381، ص 2376 تا ص 2408.
برای گزارشی از بخشهای کهن و اصیل هوم یشت: مرادی غیاث آبادی، رضا، اوستای کهن و فرضیاتی پیرامون نجومشناسی بخشهای کهن اوستا، 1382، ص 137 تا ص 144.
برای ویژگیهای شیمیایی و خواص پزشکی: شفیع زاده، فتحاله، گیاهان دارویی لرستان، دانشگاه علوم پزشکی لرستان، 1381، ص 214.
- نظرات